۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

اسلام ناب محمدی



آنگاه كشتي او براي ابد در مغز آدميان لنگر انداخت . و آن زنجير تا عمق ايمان پيشرفت و وزنه سنگين مذهب را با خود برد و برد و برد و شرف را برد ، تعقل و تفكر و تعمق را برد ، زن را برد و آدمي را برد .جمجمه شكافته شده بود و تنها ميتوانستي بار سنگين كشتي را ببيني كه بر باتلاق مغزها فرو نشته است و آن زنجير و آن لنگر پيش مي رفت و ميرفت و ميبرد هرچه اصالت و مليت بود و ميبرد زبان مادري را ، عصمت را ميبرد . گردنها خميد و زنجير خونين گذشت ، سينه ها مالامال نفرت شد و زنجير همچنان مي شكافت و قلبها را سوراخ مي كرد. و رفت و در اعماق آدمي جاي گرفت . ديگر آدميان دستيافتني بودند و قابل دسترس . ضعفها و زخمها مشهود بود ... سنگيني اين زنجير همه بر گردنهاي خميده اي ست كه سري را با خود حمل ميكند و مغز هاي متعفني كه مامن آن كشتيست . مغزهاي كه همچون خزه به ديواره كشتي خو گرفته است .


من مرتدم براین دین سیاه پست
دین حکومت مردان خودخود پرست
دین ریاست دزدان بی نشان
اسلام نام او این دین شب نشان
اسلام روسری اسلام توسری
اسلام جنس مرد اعلام برتری
دین ریاست مردان شهوتی
زنهای نقص عقل با نیمه حرمتی
رنگ سیاه شب تنها نماد آن
کوبیده می شود بر فرق این زنان
اسلام کور کور با ضرب و شتم وزور
اسلام نفرت و با مرگ جور جور
اسلام خط خطی اسلام پاپتی
تحمیل می شود با طرح ضربتی
من مرتدم براین دین سیاه پست
دین حکومت مردان خودخود پرست


۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

بکش!

سوره توبه آیه ۱۲۳
گروه مومنان بکشید کافران را یکی پس از دیگری (هرکه نزدیکتر و بیشتر در دسترس است) آنان باید خشونت و عدم گذشت و ملایمت را در شما ببینند.
سوره نسا آیه ۲۴
نکاح زنان محصنه (زنان شوهردار) نیز بر شما حرام شد مگر آن زنان که در جنگهای با کفار بحکم خدا متصرف شدید.
سوره توبه آیه ۲۹
بکشید کسانی را که به خدا و روز آخرت ایمان نیاورده و حرام خدا و پیغمبرش را حرام نمی دانند و همجنین آندسته از اهل کتاب را که به دین حق (یعنی اسلام) ایمان نیاورده مگر اینکه متعهد شوند و با خاری و ذلت بدست خود جزیه دهند.

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

حکم آخوندی


  1. به توصیه و اصرار یکی از دوستان سری به سایت «پایگاه اینترنتی حوزه» زدم. من فقط چند دقیقه در این پایگاه حوزه چرخیدم و آنچه که دیدم و خواندم، مو بر اندامم راست کرد، حالم از خودم به عنوان یک بچه مسلمان بهم خورد، بوی متعفن روابط جنسی کثیف مشامم را پر کرد، از خودم به عنوان یک مرد متنفر شدم. چگونه امکان دارد کسی تا این حد کثیف باشد، نمیخواهم بگویم حیوان صفت، حیوانات به تمامی این نوع افراد شرف دارند، حیوانات هرگز با کودکان شیرخواره روابط جنسی ندارند. سئوالها همیشه نتیجه افکار انسان است. تا وقتی کسی درمورد موضوعی اندیشه نکرده باشد، سئوالی هم ندارد.
    در قسمت پرسش و پاسخ پایگاه حوزه کسی که به جرأت می توانم بگویم کثیف ترین و بی شرمترین انسان جهان است، سئوال کرده: آیا می توان بچه شیرخواره را صیغه کرد؟ آیا بعد از عقد می توان با او عمل جنسی انجام داد؟
    درست به سئوال دقت کنید: بچه شیرخواره، یعنی کودکی حداکثر 3 ساله..... کدام انسان بی شرم و کثیفی ست که افکار شیطانی عمل جنسی با یک کودک سه ساله دارد؟ ننگ بر اسلامتان. ننگ برشما. شماها نام انسانیت را به کثافت کشیدید
    و اما....پاسخ بسیار دلگیرکننده و شرم آورتر از خود پرسش است. حضرت آیت خدا، یعنی به قول خودشان، نماینده ی خداوند در روی زمین پاسخ داده: عقد نکاح دائم و موقت با دختری که به سن بلوغ نرسیده، حتی اگر شیرخواره باشد، با اجازه ولی او صحیح است!!؟؟... استمناع جنسی (غیراز دخول)!!.... به شرط عدم مفسده و عدم ایذاء و اذیت بعد از عقد کردن ممکن و جایز است......
    درست به پاسخ دقت کنید.... تازه ایشان به فکر آن کودک شیرخواره هستند تا مبادا آزار و اذیت شود...

    اینان چه کسانی هستند؟ اینان از کدام گوشه ی دنیا به سرزمین اهورایی ما حمله کردند؟ اینان هرکه هستند، ایرانی نیستند، در این شک و تردیدی نیست. ایرانی، یک ایرانی واقعی هرگز نمی تواند چنین افکاری را درسر بپروراند. اگر بین ایرانیان هم کسانی پیدا شده اند که چنین افکاری را پیدا کرده اند، از صدقه سر همین انگلهاست. ایرانی اصیل، انسانی ست پاک، انساندوست، مهربان، و با سرشت انسانیت.
    حرفهایم تمام نشده. در صفحه دیگری از همین پایگاه حوزه، پرسش و پاسخ دیگری منتشر شده، که دنیایی سخن را در درون دارد. در این صفحه یک زن پرسشی کرده، بازهم تقاضا میکنم پرسش را با دقت بخوانید. پرسیده شده: در چه مسائلی زن باید از شوهر اطاعت کند و اطاعت زن از شوهر تا چه مرزی باید باشد؟... (در ادامه ی سئوال برای اینکه ولایت فقیه را وقیح تر از آنچه دیده میشود بشناساند، پرسش خود را اینگونه ادامه میدهد):
    آیا اگر ولی فقیه حکمی را صادر فرمود و شوهر با آن مخالفت کند، زن باید از شوهرش اطاعت نماید یا از ولی وقیح؟
    در این بخش نیز پاسخ بسیار زننده، کثیف، غیر انسانی، و نشانه دیکتاتوری مطلق ولایت وقیح، و اسارت زن در اسلام است
    نماینده خداوند، که معلوم نیست کدام انگلها و از خدا بی خبران، او و آنان را به عنوان نماینده خدا بر روی زمین انتخاب کرده اند، می فرمایند:
    خارج نشدن از خانه بدون اجازه شوهر (یعنی زن اسیر و زندانی مرد است، حتی اجازه خارج شدن از خانه را ندارد)... تمکین در امور جنسی و تسلیم! برای هر لذت مشروعی که شوهر او می خواهد، از حقوق شوهر هستند و لازم است زن با رعایت حقوق شوهر، او را راضی نگهدارد...
    چاره ای ندارم بجز اینکه بگویم: ننگ و مرگ بر همه ی شما آخوندها... من به این نتیجه رسیده ام که بهترین آخوند، جسد آخوند است
    در ادامه حضرت نماینده ی خداوند ساخته و پرداخته ذهن کثیف اینان، شکر دیگری میخورد و میفرماید:
    براساس مذهب شیعه، همه ی مسلمانان اعم از ن و مرد باید از اوامر ولائی ولی فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند، و این حکم حتی شامل فقهای عظام هم میشود
    آیا این افکار، پرسش و پاسخها، واقعی است؟ آیا اسلام همین است؟ آیا در اسلام یک آخوند بیسواد و کثیف می تواند در همه ی امور زندگی خصوصی افراد، از هم بستری همسران، تا اندیشه و اعمال سیاسی و روزانه دخالت کند و تصمیم گیرنده باشد؟ اگر اسلامتان اینست، مرگ بر اسلامتان، اگر اسلام فقط دین خون است و شمشیر، ننگ و مرگ ابدی بر اسلام.... آنچه رژیم جمهوری اسلامی، از اسلام به دنیا نشان داد همه کشتار، ترور، ایجاد وحشت، زن ستیزی، انسان ستیزی، و..و... بود، و تازه حضرات مایلند که مردم دنیا را بسوی اسلام بیاورند، زهی بی شرمی، زهی خجالت. اینان هنوز فکر می کنند که در هزار و چهارصد سال پیش، آنهم در صحرای عربستان زندگی می کنند
    اما... آیا ما انسانهای ایرانی آنقدر خوار، ذلیل، نادان، و تنها و بی کس شده ایم که در همه امور، از بستر خواب تا اندیشه و کارهای روزانه و سیاسی خود باید از یک آخوند بی سواد، با افکار کثیف و قرون وسطی اطاعت کنیم؟ آیا ما بواقع فرزندان کوروش و داریوش بزرگ هستیم؟ یا ما ایرانیت و هویت خود را در طول سالها در اثر بی خبری، و ندانم کاری از دست داده ایم؟ آیا شأن ما ایرانیان همین است که یک آخوند بی سواد، مفلوک، تریاکی، کثیف، صاحب جان و مال ما، و رهبر اندیشه و اعمال ما در همه امور زندگیمان باشد؟ ما ایرانیان باید از تاریخ کشورمان درس بگیریم، کاری که هرگز انجام ندادیم. ما ایرانیان حافظه ی تاریخی خود را از دست داده ایم. دلیل من اینست که چگونه ملتی می تواند به جمهوری اسلامی خمینی دجال، پاسخ آری بدهد، درصورتیکه تاریخش نشاندهنده این است که اعراب و مسلمانان آن بلایی را بر سر این کشور و مردمش آوردند که در هیج کجای دنیا سابقه ندارد. خمینی در بدو ورودش به ایران که هیج احساسی هم نداشت، رسما اعلام کرد که آزادی دادنی نیست، گرفتنی ست، و همه ی آن آزادی که داشتیم گرفت. اما هیچکدام از ایرانیان حرف او را نشنیدند، و یا اکر شنیدند، تحلیل دیگری آوردند. .... باشد تا باری دیگر

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

من میخواهم انسان باشم


من زنی مسلمانم، انسانیت را مفهوم نمیدانم. برای خدمت به مردها افریده شده ام. من دردی به درازای تاریخ اسلام را با خود حمل میکنم. هر روز با تن خود تازیانه های بیداد را تحمل می کنم. من باید هر روز اندوه صدها زن مسلمان وزجر کشیده را ببینم و سکوت کنم .
سینه ام مالامال از اندوه است. درد هایم به ظاهر آرامند و در بستر خواب خفته. چرک زخم هایم به ظاهر خشک شده است اما روح من آشکارا چرکین است. هزار و چهار صد سال است که تحقیرها را پذیرفته ام و هیچ نگفته ام.
من در بستر مرگ آرمیده ام و زیر بار تحقیر و خفت مدفونم .
اما چرا؟ چرا این گونه زندگی میکنم؟ این همه سال کافی نبود؟

چرا... کافیست. دیگر کافیست. تحقیر و توهین و بندگی کافیست.
میخواهم برخیزم، پس برمیخیزم .
میخواهم کالبدم را بشکافم، پس میشکافم.
من یک زنم، ققنوسی که از مرگ خود زندگی باز می یابد و از خاکستر جسم آتش گرفته اش تولدی دوباره میابد.
من یک زنم! یک انسان!
میخواهم دوباره متولد شوم و این بار انسان باشم.
میخواهم فریاد بزنم...
فریاد بزنم که من انسانم...
من هنوز یک انسانم...
من همیشه یک انسانم...
تنها کافیست که خود بخواهم...

***

منبع:

يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَآؤُكُمْ وَأَبناؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيما حَكِيمًا

خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو سوم میراث از آنهاست. و اگر یک دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندی باشد هر یک از پدر و مادر یک ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یک سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصیتی که کرده و پرداخت وام او یک ششم باشد. و شما نمیدانید که از پدران و پسرانتان کدامیک شما را سودمند تر است. اینها حکم خداست، که خدا دانا و حکیم است.
روز زن فقط بر زنان و دختران آزاديخواه ميهنم خجسته باد.
پی نوشت:
به زودی تغییراتی در وبلاگ مشاهده خواهید کرد

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

من یک زن مسلمانم

از وقتی متولد شدم داغ اسلام بر پیشانیم خورده است و از نه سالگی انجام همه ی احکام اسلامی بر من واجب شد ولی برادرم می بایست از پانزده سالگی احکام اسلامی را انجام می داد.و وقتی از دلیلش پرسیدم گفتند چون تو روزهایی از ماه را نجس هستی و در این روزها لایق نماز خواندن و گفتگو با پروردگارت نیستی؛ پس باید در این شش سال جبران مافات کنی! از همان ابتدا به من فهماندند که خدای من در بسیاری از روزها حتی من را شایسته ی گفتگو با خودش هم نمی داند. در نه سالگی به راحتی پذیرفتم ولی حالا که فکر می کنم من چطور نمی توانم ظلمی را که جامعه بر من روا میدارد حتی با پروردگارم هم نجوا کنم بغض گلویم را می فشارد ولی نه...صبر کن! اندکی صبر کن! من چگونه می توانم از مظلومیتم با کسی سخن گویم که خود،حکم ظلم را داده است؟ مگر نه این است که اینها،همین ها که من ظالمشان میخوانم، تنها مجریان احکام پروردگارشان هستند.
از همان کودکی حجاب رابه من واجب کرد تا مبادا باعث تحریک انسان هایش شوم.مرا در زندان حجاب محبوس کرد تا مردانش از کنترل شهواتشان ازاد گردند.
مرا با درس وعلم و تحقیق چه کار است؟ پیامبر من وظیفه ای خطیرتر به من محول کرده است: راضی نگه داشتن شوهرم! راضی نگه داشتن مالکم!
پروردگارم به مرد موٌمنش فرمان داده تا مرا با مبلغی مهریه از پدرم خریداری کند واز ان پس او مالک من است. مالک جسم و روحم. مالک مرگ و زندگیم. مالک حال و اینده ام. او مالک و فرمانروا است و من کالا و فرمانبردار. به حکم پروردگارم برای انجام هر کاری از شوهرم اجازه می گیرم، حتی بدون اجازه ی او از خانه هم خارج نمیشوم و او حق دارد تا هرگاه من کار ناشایستی انجام دادم مرا انقدر در خانه نگه دارد تا مرگم فرا رسد. او به من نفقه میپردازد و خوراک ولباسم را تاٌمین میکند ومن همه ی تلاشم را میکنم تا او را از هر لحاظ راضی نگه دارم تا پروردگارم از من راضی باشد. او به هر نحوی که بخواهد از من استفاده میکند و من در خانه ی او میمانم، خودم را برای او می آرایم و با تمامی وجود هر گاه که بخواهد در اختیارش خواهم بود تا مالک من امیالش را ارضا کند. پروردگار من خود می گوید که زن کشتزار مرد است که به هر نحوی بخواهد می تواند به ان نزدیک شود. او به من امر کرده تا هرگاه فرمانروای من اراده کند در اختیار او قرار گیرم.به گفته ی پیامبرم بهترین نوع من ان است که فرزند بیشتری می اورد؛ زیرا وظیفه ی من تولید سرباز برای اسلام است. من فرزندم را با شیره ی جانم تغذیه می کنم و مالک فرزندم به ازای تغذیه ی فرزندش خوراک و پوشاکم را تاٌمین می کند. شوهرم به حکم پروردگارش می تواند کالاهای دیگری را همچو من خریداری کند .ولی هر گاه که من عاشق شوم به حکم پروردگارم سنگسار خواهم شد. اینجا عشق را با سنگ پاسخ می گویند.
اینجا من در صف دوم انسانیت قرار دارم. شهادتم، ارثم و دیه ام، همه و همه نصف یک مرد ارزش دارد. سهم من از زندگی مردها هستند:
پدرم، برادرم، شوهرم ...
اه،دیگر برایم فریادی هم نمانده است تا زجرهایم را فریاد کنم.فریاد های من هزار و چهارصد سال است که در گلویم خفه شده است...