۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

مجازات اعدام در اسلام



با افزايش تعداد قتلهای رسمی توسط رژيم ستيزه جوی اسلامی ، ناچار به کتاب اصلی فرقه های مسلمان يعنی قرآن مراجعه نمودم و به نتايج زير رسيدم :
برای اينکار ، کلمه قصاص را جستجو کردم .
سروده بقره عبارت 178 :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ
ترجمه :
ای كسانی كه ايمان آورده‏ايد در باره كشتگان برای شما [ حق ] قصاص مقرر شده ، آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر [ دينی ] اش [ يعنی ولی مقتول ] چيزی [ از حق قصاص ] به او گذشت ‏شود [ بايد از گذشت ولی مقتول] به طور پسنديده پيروی كند و با [ رعايت ] احسان [ خونبها را ] به او بپردازد اين [ حكم ] تخفيف و رحمتی از پروردگار شماست پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد وی را عذابی دردناك است .

در اين عبارت برای اوليای فرد مقتول ، حق قصاص در نظر گرفته شده و از لحن همين عبارت مشخص است که اين حق قطعی و لازم الاجراء تلقی نشده و در آن نيکی ، مصالحه و دريافت خونبها ترجيح داده شد .
سروده بقره عبارت 179 :
وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه :
و ای خردمندان شما را در قصاص زندگانی است باشد كه به تقوا گراييد .
هدف قصاص در اينجا ، زندگی معرفی شده و نه مرگ .
سروده بقره عبارت 194 :

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَی عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ .
ترجمه :
اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [ هتك ] حرمتها قصاص دارد پس هر كس بر شما تعدی كرد همان گونه كه بر شما تعدی كرده بر او تعدی كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است .
با اينکه سروده بقره از سروده های مدنی است و قاعدتاً بايد ستيزه جويانه باشد وليکن بلحاظ اينکه در دو سال نخست هجرت سروده شده ، دارای لحنی کمی ملايمتر و نسبتاً عقلائی تر است . برای جلب توجه کسانی که سروده های قرآنی را حکم خدا ميپندارند و قصد اداره جامعه ای خردمند را با لات و الات محمدی در سر ميپرورانند ، بايد گفت ؛ حتی در اين کتاب خونبار هم نکته ظريفی را ميتوان يافت و آن اين است که ؛ تعدی متقابل بايستی مشابه با تعدی اصلی و در حد آن باشد . سؤال اين است که آيا قانونگذار و مثلاً قاضی عصر خردورزی ، چگونه ميتواند يک مرگ ناشی از يک حادثه و درگيری لفظی و فيزيکی را با يک قل عمدی مانند دار زدن ، مقايسه کند و يکسان بداند . اگر قتل يک نفر بطور تصادفی صورت گرفته باشد ، معادل آن نيز بايد يک صحنه مشابه با همان واقعه باشد و نه يک قتل از پيش تصميم گرفته شده .
سروده مائده عبارت 32 :
مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَی بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاء تْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ .

ترجمه :
از اين روی بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كسی را جز به قصاص قتل يا [ به كيفر ] فسادی در زمين بكشد چنان است كه گويی همه مردم را كشته باشد و هر كس كسی را زنده بدارد چنان است كه گويی تمام مردم را زنده داشته است و قطعاً پيامبران ما دلايل آشكار برای آنان آوردند [ با اين همه ] پس از آن بسياری از ايشان در زمين زياده ‏روی می‏كنند .
کشتن افراد بطور رسمی موجب گسترش خشونت ميشود . چيزی که جامعه بشری را از جهت اعدامها نگران ميکند اين است که تصميمگيری ها اغلب سليقه ای و خارج از قوانين بين المللی و حتی خارج از چهار چوبه تعيين شده توسط همين حاکمان است .
سروده مائده عبارت 45 :

وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ .
ترجمه :
و در [ تورات ] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينی در برابر بينی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان می‏باشد و زخمها [ نيز به همان ترتيب ] قصاصی دارند و هر كه از آن [ قصاص ]درگذرد پس آن كفاره [ گناهان ] او خواهد بود و كسانی كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داوری نكرده‏اند آنان خود ستمگرانند .

تصميمگيری در قبال موضوع حقوق افراد و بويژه حيات انسانها کاری بس دشوار است . جان انسانها را آفريدگار داده و حق بازپس گيری هم با اوست . اين غلط است که کسی بگويد ؛ من نماينده خدا هستم و از طرف او جان افراد را ميستانم . اين غلط از آنجا گسترش يافته و رسميت پيدا کرده که ؛ خدای حاضر را غايب و تاريخی پنداشتيم .
در اينجا صحبت از واقعه ای بميان می آورم که احسان با ضربه سهوی و تصادفی بهنود ، بقتل رسيد . البته که اين عمل ناهنجار و دلخراش بوده ولی قطعاً بهنود قصد قتل را نداشته و قتل رسمی او با فعل او برابری نميکند و اين کار ناعادلانه بود .
علاوه بر اين ؛ ما انسانها اين صلاحيت را نداريم که برای همنوعانمان حتی قاتلين عمدی و جانيان ، حکم مرگ را صادر کنيم . هر فرد انسانی يک سرمايه ملی محسوب ميشود ولی قاتل عمدی و بطور کلی هر کسی که دستش به خون همنوعش آغشته شود ، ضمن داشتن حق حيات ، حق برخورداری از زندگی عادی را نبايد داشته باشد و جامعه بايد طی قراردادهای منصفانه ای برايشان محيطی جهت زندگی ، بازسازی شخصيتی و کار بدور از پيکره اصلی اجتماع ، در نظر بگيرد .
قوه قضائيه ای که طی سی سال از عهده حل معقول ساده ترين مرافعات بر نيامده و صاحبان حقوقی را که از دستگاههای دولتی بنزدشان شکايت برده اند ، يا محکوم و يا سرگردان کرده ، در خصوص تصميمگيری در باره قتل افراد ، تخصص و سماجت ويژه ای از خود نشان ميدهد و ميخواهد مثلاً رعب اسلام را در دل همه بگستراند . زهی خيالات باطل که دوره قبول خرافات گذشته است و مردم بسمت خرد روی آورده اند .
در اينجا لازم است که به علت قتل بيش از معلول قتل توجه کنيم و امکان برخوردهای خشونت آميز را در جامعه با تدابير علمی و تربيت انسانی برطرف سازيم .
جامعه ای مقصر است که پيش از تولد بهنود و احسان ، زمينه های درگيری را از بين نبرده . جامعه ای مقصر است که درگيری يا بازی کودکانه منجر به فوت را با معيارهای خرافاتی به محکمه نشسته و بهنود را در جايگاه متهم به قتل عمد قرار داد و مجازات نواختن يک ضربه و فرار از صحنه را با قتل عمد پاسخ داده . قضاتی که شايستگی قضاوتشان به ايشان تزريق شده و فاقد دانش حقوقی و صلاحيت اکتسابی هستند ، دلشان برای کشته شدن احسان نسوخته و اگر اينطور بود ، قطعاً قاتلين ، شکنجه گران و متجاوزان به معترضان انتخابات ، هم اکنون محاکمه و مجازات ميشدند . اين نابکاران همزمانِ رنج مردم ، با دمشان گردو ميشکنند و آنرا فتح اسلام عزيز خودشان به حساب می آورند که به اين فرومايگان نام و نان داده .
و ما مقصريم که مردم فريبان ، دروغگويان و خرافه پرستان را بر خويش حاکم کرديم و آنان را جانشينان خدا پنداشتيم .

۱۴ نظر:

  1. گر تو با بد،بد کنی،پس فرق چیست؟
    بارها با دوستان دربارۀ این که خشونت،تنها خشونت رو در پی خواهد داشت به گفتگو نشستم.میگن این گونه بریدن ها و شکستن ها و کشتن ها واسه پیشگیریه.میگم این همه بریدن و شکستن و کشتن،آیا از شمار این چنین کارهایی کاستن،یا به اونا دامن زدن؟چیزی ندارن که بگن.کاش میدونستیم که هر اون که باد بکاره،توفان درو میکنه.

    پاسخحذف
  2. ای کاش شما از این ولایت پذیران در جنبش سبز هم دعوت می کردید تا به این آیاتی که شما از قرآن در آورده اید نظری افکنند.بنده پدرم در آمد تا بگویم بابا این مذهب و از اینجور چیزها برای کشور گشایی و غارت گری و... به وجود آمده اند نه این چیزهایی که شما می پندارید.لطفا برای این طیف معصوم هم این دستاوردهای! خود را به نمایش بگذارید و از وبلاگ نویسان این طیف در خواست کنید تا این ها را ببینند.
    قربان ما که از این امور آگاهی داریم و جز تصدیق در بسیاری از موارد کاری نمی توانیم بکنیم.

    پاسخحذف
  3. قرآن تازی نامه ای بیش نیست و این احکام هم ساخته ی مشتی راهزن و جانی بوده ... اما وقتی این احکام رو به نام احکام آسمانی میشناسند توحش و جنایت یک کار عادی و حتی ثوابدار! قلمداد میشه

    پاسخحذف
  4. با حرفهاي سياهي كه در بالا نوشته موافقم
    پاينده ايران گرفتارمان پاينده خود گرفتارمان

    پاسخحذف
  5. دوست گرامي حالم از اين اعدامها به هم خورد به اميد روزي كه ايران و ايراني در امنيت رواني و جسماني و فرهنگي و مملكتي روز را شب و شب را روز بكند
    دوست گرامي سري هم به اين وبلاگم بزن متني مغرور كننده و ايراني پسند دارم بدور از اخبار ناراحت كننده و عكسهاي زشتش:
    ريشه كراوات ايراني است
    (هرچند از فرانسه به همه جهان رفته است)
    بروزم

    پاسخحذف
  6. اسلام دین خشن ترین مجازاتها...

    پاسخحذف
  7. سلام دوست گرامی، باور بفرمایید این سومین بار است که برات کمنت می نویسم و این سربازان امام زمان نمیزارن به دستت برسه‌، در هر صورت اگه‌ این یکی رسید، اینو بدون که، کاملا با حرف و حدیثات به دلم چسپیده‌ و لذت کامل بردم.. موفق باشی.. در خانه‌ی خودم مهمونت کردم..

    پاسخحذف
  8. اقا سیامک!!!
    شما تو مطلبتون مثال زدید که کسی که مرتکب قتل عمد میشه مجازاتش اعدام نیست با این موافقم!
    اما من معتقدم حتی کسی که مرتکب قتل عمد هم میشه نباید اعدام بشه چه لزومی داره به خاطر یه اشتباه هر چند بزرگ حق زندگی کردن را ازش بگیریم!
    کاش میشد افکار کهنه وقدیمی و البته مزخرف اسلامی رو دور بریزیم و تو همه مسائل عاقلانه تصمیم بگیریم!!!

    پاسخحذف
  9. دوستان گرامی
    یه داستان کوتاه از انتوان چخوف هست به اسم "شرط بندی" راجب همین موضوعه خوب یا بد بودن اعدامه داستان خیلی خوبیه پیشنهاد میدم حتما بخونیدش!!!

    پاسخحذف
  10. سلام
    هرنوع مجازات عرفی که نتایج مثبت تری برای جامعه ی بشری داشته باشد معقول ومنطقی به نظر می رسد.
    مجازات قصاص دراحکام اسلامی هم ازنوع احکام امضایی است وقبل ازاسلام حجازرایج بوده مثل معروف اعراب جاهلی(خون را جز خون نمی شوید)اشاره به همین نکته دارد. طبق نظر بسیاری ازروشنفکران دینی حکام امضایی لازم الاجرانیست وخاص زمان ومکان دیگری است.
    شما اززاویه ی حقوق بشری به قضیه پرداختیدومن ازنگاه درون دینی.به هرحال ازهردریچه ای که به این مقوله بنگریم می توان نقدهای اساسی برآن وارد کرد.
    با شما موافقم.ازدیدگاهاتون چنین استنباط می کنم که حتی روشنفکری دینی راهم قبول ندارید(آنرا پارادوکس می دانید)اگر چنین است ببینید بادکترسروش چگونه رفتار می شود.عده ای نظرشان این است حتی حرف های ایشان هم برای این جامعه هنوز زود است گفته شودآن وقت شما از آتئیست داد سخن می دهید!!
    برخلاف نظر شما بایستی عرض کنم جامعه ی ما هنوز خیلی عقب ماندس,
    اگر اسلام باعث تعالی وپشرفت اعراب صحرانشین شد برای ما ارمغانی جز عقبگرد نداشت.آن چه درقرآن آمده برای عهد خودش بسیارمترقیانه بودبه قول خودتان حتی درهمان سروده ها "اين حق قطعی و لازم الاجراء تلقی نشده و در آن نيکی ، مصالحه و دريافت خونبها ترجيح داده شد...تعدی متقابل بايستی مشابه با تعدی اصلی و در حد آن باشد"پس اگراین نکات ظریف را ازنظر دورنداشته باشیم می بینیم حتی کتابی راکه1400قبل تدوین شده هم از دینخوران امروز منصف تر بوده واگر امروز اینگونه بی مهابا به نام دین دست به هرجنایتی آلوده می کنند دلیلش پذیرش ضمنی همین جامعه است.نه نفس دین(هردینی)

    نکته ی دیگر:


    من من معتقدم اگر درصدد اصلاح جامعه ی خویشیم درفکرهرگونه می خواهیم باشیم؛اما درعمل قدری واقع بینی داشته باشیم.این گونه جلورفتن فقط خودمان را به مقصد می رساندتنهای تنها!!همین که شما ازاین به به آن وب سرمی زنید نشانه ای این است که تمایل ندارید این راه را تنها طی کنید.پس قدری بواش تر.یگذارید بقیه هم برسند.امروز گفتمان روشنفکری دینی پذرش بیشتری دارد تا گفتمان لاییسم.همانگونه که شما باروشنفکری دینی راحتتر می تونید صحبت کنید.جامعه ی به شدت مذهب زده ی ایرانی هم راحت تر سخنان امثال سروش,مجتهدشبستری,گنجی و...را هضم می کند هرچند هنوز افکار آنان هم سنگین است.دربیان دیدگاهها نیازی نیست ازالفاظ خشن استفاده کنیم.تعابیری چون:" لات و الات محمدی-کتاب خونبار "نوعی تنفررا به نمایش می گذارد که زیبنده ی انسان متفکری چون شما نیست.وظیفه ی ماست که بدور ازشیفتگی ونفرت بااحترام به عقاید دیگران(حتی باطل)درفضایی آرام حرف خودرابزنیم.

    -دراین که دین موجب تخدیراذهان می شه با شما موافقم.
    مجوزی برای اعمال خشونت وبرتری طلبی می شه.دراین که عقیده مقدم برنوع انسان میشه منم موافقم.بحث من این است که آیا اولویت ونیاز اصلی جامعه ی ما این بحث هاست!؟
    عزیز من,نمی دونم شما کجا زندگی می کنی درمناسبت های مذهبی مثل محرم رمضان و... سری زیر پوست شهربزن
    ببین هنوز ما کجای کاریم.هنوز شعارهایی که در زمینه ی حقوق شهروندی داده میشه مربوط به150سال قبل دوره ی مشروطه است.هنوز کم نیستند کسانی که ته ماندهی غذای (آقا)برایشان تبرک است.آیا تاکنون به یک زیارتگاه مذهبی سرزده ای تاببینی هنوزحتی بخش عمده ای ازجوانان درچه هپوتی بسر می برند!!کدام جامعه ی خردمند؟!!گرچه عملکرد دهشت بارمسولیت جمهوری اسلامی راه رابرای درک زندگی بهتر فارغ از ایده ئولوژی هموارترکرد اما تامطلوب شما اگربگویم 5قرن زمان لازم است گزاف نگفته ام.
    ببخشید پرگویی کردم

    پاسخحذف
  11. می خواهم کافر شوم تا آزاد شوم و بتوانم فکر کنم و انسان زندگی کنم ....

    پاسخحذف
  12. سلام دوست عزیز
    ممنون از حضور شما در وب حقیر ما...
    وبلاگ خوب و اموزنده ای دارید...
    بازم به ما سر بزنی خوشحال میشم...

    به امید آزادی سبز...

    پاسخحذف
  13. ما مخالف اعدام و سنگساریم.
    زنده باد زندگی

    پاسخحذف
  14. پاسخ یکی از مديران وبلاگ به حق زندگی:
    دوست من روشنفکری دینی آقای سروش و گنجی و ... همه ورژن های جدید اسلام هستند
    شریعتی روزی همین حرف شما را میزد!
    برای جامعه ی ایران این حرفا زود است و شروع کرد به مثلا روشنفکری کردن در فضای تیره و سیاه اسلام تا به خيال خود از دل دين تکنولوژی استخراج کند
    دوست من وقتی یک خشت بر روي دیوار کج گذاشته شود این ديوار به هیچ وجه صاف نخواهد شد !
    نتیجه ی کار شما چیزی به جز ورژن جدید جمهوری اسلامی نخواهد بود دوست عزیز
    این وبلاگ به صورت گروهی توسط 5 نفر اداره میشود که همه ی ما در تهران زندگی ميکنیم
    همه ی ما هم روزی مسلمان بوده ایم و روزی در همین مراسم خودزني میکردیم اما تا به آن روز هرگز حرفی غیر از حرف ملا و آخوند نشنیده بودیم...
    کار اصلی ما پس از آزادي ایران شروع میشود که در فضای آزادی بیان حاکم شود و در این فضا فقط کساني که دسترسی به نت دارند !
    ما حرف غیر قابل درکی نیز نمیزنیم
    قرآن به دست داریم و آيه ميخوانیم و از مسلمان خواهش داریم که قرآن را به جای بوسیدن بخوانند...
    این حرفی هم که شما درباره ی 5 قرن و طول کشیدن و آمادگي ميزنید مربوط به زمانی است که انقلاب رسانه ای صورت نگرفته بود

    پاسخحذف

احترام خود را حفظ نمایید!